ببین چه آرومم...آروم تر از نبض یه مرده!!!
همیشه با کسی دردُ دل کنید که دو چیز داشته باشد
یکی "درد" دیگری "دل" !
غیر از این باشد به تو میخندد
میبندم چشمانم را تا شاهد خرد شدن احساسم نباشم
میگیرم گوش هایم را تا صدای شکستنش را نشنوم
اما افسوس صدایش تمام قلبم را به لرزه در آورده است
قلبم تکه تکه شده است....
شکستن قلب درد دارد درد....
رفتـی اینک آیـا باز میگردی؟
چه تمنـای محـالی دارم خنـده ام میگیـرد.
چقدر دورتر از احساسم ایستاده ای!!
آنجا که تو ایستادی صدای مرا هم نمیشنوی…
چه برسد به دلتنگی..!!!
دستهــایم را محکمتر بگیـر
من هنوز هم نمیخواهــم
تورا...
به دست خاطرات بسپارم...
سهـــم مـــن کــه نیستـــی...
ســـهم قصــه هــای مـــن بمـــان... سهـــم فکـــر مــن... عــاشقــانه هــای مــن... ..
سهــم خـــواب دستـــهای مـــن بمـــان
از کنـــار مــن کــه رفتـــه ای... …از خیـــال مـــن نــرو …
سهـــم مــن کــه نیســتی سهـــم مـــن نمیشـــوی... ...
سهــم دفتـــرم سهـــم واژه هــای مـــن... ….سهـــم سطـــر های خستـــه ام بمـــان
با اینکه رفتی و باهام نموندی... ولی ، یه حسی بهم میگه که
تو هم گاهی دلت برای من ،برای روزهایی که باهم داشتیم تنگ میشه!
مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه...
مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه
مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه
مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه
مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ....
زمــآنـے ڪه دلت گرفت چگونه و با چه رویـے
سر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے :
خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم ... پس چه شد
تعداد صفحات : 15